رضای رضوان

وبلاگ شخصی محمدواحدی

رضای رضوان

وبلاگ شخصی محمدواحدی

رضای رضوان
طبقه بندی موضوعی

تقدیم هدایا به شاعر اهل بیت

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۴۷ ب.ظ

اباصلت هروى حکایت کند:
روزى دعبل خزاعى شاعر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام - در شهر مَرْوْ به محضر مبارک امام علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام شرفیاب شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! قصیده اى در شاءن و عظمت شما اهل بیت ، سروده ام و علاقه مندم آن را در محضر شما بخوانم ؟
امام علیه السلام فرمود: بخوان.
پس دعبل خزاعى قصیده خود را در حضور مبارک حضرت آغاز کرد؛ و چون به این شعر رسید:
مى بینم که حقوق و شئون اهل بیت در بین غیر صاحبانش تقسیم گشته ، و دست ایشان از تمامى حقوق ، قطع و خالى گشته است .
امام علیه السلام شروع به گریستن نمود؛ و پس از لحظه اى فرمود: راست گفتى ، اى خزاعى ! حقیقت را بیان کرده اى .
و چون دعبل ، این شعر را سرود:
هنگامى که در تنگ دستى قرار گیرند و جهت احقاق حقّ خویش به غاصبین مراجعه نمایند، آن ها از پرداخت هرگونه کمکى امتناع مى ورزند و ایشان دست خالى خواهند بود.
حضرت دست هاى مبارک خود را به هم مى فشرد و کف دست پشت و رو مى نمود و مى فرمود: آرى ، به خدا سوگند، تمامى آن ها را قبضه و غصب کرده اند.
و هنگامى که این شعر را خواند:
همانا من در دنیا از روزگار آن وحشت داشته ام ؛ ولیکن امیدوارم بعد از مرگ به جهت علاقه و محبّت به شما اهل بیت در اءمنیت و آسایش قرار گیرم .
حضرت فرمود: اى دعبل ! خداوند متعال تو را از سختى ها و شداید قیامت در اءمان دارد.
و همین که به این شعر رسید:
و قبر نفس زکیّه یعنى ؛ امام موسى کاظم علیه السلام در بغداد است ، خداوند متعال او را در عالى ترین غرفه ها و مقامات اُخروى جاى داده است .
امام علیه السلام اظهار نمود: آیا مایلى دو قصیده هم من بسرایم و بر اشعارت افزوده شود؟
دعبل خزاعى عرضه داشت : بلى ، یاابن رسول اللّه !
پس حضرت رضا علیه السلام چنین سرود:
و قبر دیگرى در طوس خواهد بود، که چه ظلم ها و مصیبت هائى را متحمّل شده و درونش را از زهر جفا به آتش کشیده اند که تا روز محشر سوزان است .
و خداوند، حجّت خود یعنى ؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فى فرجه الشّریف را مى فرستد و تمام ناراحتى ها و اندوه ما اهل بیت را برطرف مى گرداند.
بعد از آن ، دعبل خزاعى سؤ ال کرد: این قبر از چه کسى است ، که در طوس مدفون مى گردد؟!
حضرت در پاسخ فرمود: قبر خود من مى باشد، و طولى نخواهد کشید که طوس محلّ تجمّع شیعیان و زوّار من گردد.
پس هرکس مرا در غریبى طوس با معرفت زیارت نماید، آمرزیده شود و در قیامت با من محشور خواهد شد.
سپس امام علیه السلام به دعبل فرمود: لحظه اى درنگ کن و از جاى حرکت منما.
و آن گاه حود حضرت وارد اندرون منزل شد؛ و پس از گذشت لحظاتى ، خادم وى بیرون آمد و مقدار صد دینار تحویل دعبل خزاعى داد و اظهار داشت : سرور و مولایم فرمود: این پول ها را خرجى راه خود قرار بده .
دعبل عرضه داشت : به خدا سوگند، که من براى پول نیامدم ؛ و دِرهم ها را برگرداند و گفت : اگر ممکن است لباسى از لباس هاى حضرت به من داده شود،
پس چون خادم آن دراهم را خدمت امام علیه السلام برد؛ و حضرت همان مقدار پول را با یک لباس مخصوص از لباس هاى خود را براى دعبل ارسال نمود.
پس از آن که دعبل - ضمن جریانات مهمّى که در مسیر راه برایش اتّفاق افتاد - به منزل خویش وارد شد، کنیزى داشت که بسیار مورد علاقه اش بود، چشمش نابینا گشته و تمام پزشکان از معالجه و درمان آن عاجز و ناامید بودند، لذا مقدارى از آن لباس حضرت را بر صورت و چشم هاى کنیر مالید، که به برکت آن بلافاصله کنیز، بینائى خود را باز یافت ... .
همچنین محدّثین و مورّخین به نقل از دعبل خزاعى - که شخصاً حکایت کند - آورده اند:
روزى در خراسان به مجلس حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام وارد شدم ، پس از گذشت لحظه اى حضرت فرمود:
اى دعبل ! شعرى براى ما بخوان .
و من هم اشعارى را که خود، در منقبت اهل بیت رسول اللّه علیهم السلام سروده بودم ، خواندم .
چون مقدارى از آن اشعار را خواندم ، حضرت بسیار گریست ؛ چندان که حالت بیهوشى به حضرت دست داد و خادمى که کنار حضرت بود، به من اشاره کرد: ساکت باش ؛ و من دیگر چیزى نخواندم تا آن که حضرت به هوش آمد.
بار دیگر فرمود: اشعارت را تکرار کن .
و من نیز تکرار کردم ، مجدّدا حضرت در اثر گریه بسیار، حالت اوّلیّه را پیدا نمود و من ساکت شدم ؛ و تا سه مرتبه چنین گذشت ، تا آن که در مرحله چهارم اشعارم را تا آخر خواندم .
و در پایان ، حضرت سه مرتبه فرمود: اءحسنت ، اءحسنت ، اءحسنت .
سپس امام رضا علیه السلام دستور فرمود کیسه اى که در آن سه هزار درهم سکّه بود، به من داده شود و همچنین پارچه هاى گرانبهاى زیادى را نیز به من عطا نمود.

منبع: http://www.aviny.com

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۱
محمد واحدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی